دیروز بعد از 72 ساعت از وقوع زلزله ، از زیر آوار پسر 8 ماهه ای به صورت معجزه آسا نجات پیدا کرد. البته مادر این پسربچه که برای نجات فرزندش او را در آغوش گرفته بود، غزل خداحافظی را در اولین لحظه ها زیر خروارها خاک و آوار خوانده بود. روحش شاد.
....
آن شب خدا انگار تقدیری دگر داشت
از سرنوشت مبهم مردم خبر داشت
آن شب تمام زندگی پیچیده می شد
گویا زمین بر مردمان چشمان تر داشت
مرغ اجل بر خانه ها پرواز می کرد
بر چشم اهل آسمان گاهی نظر داشت
وقتی مهیا شد بساط پر کشیدن
پرواز شد روزی آن که بال و پر داشت
یک لحظه دنیای خلائق واژگون شد
دست اجل بگرفت آن ها را و برداشت
بین خرابه در میان کوخ و آوار
مادر ولی فرزند دلبندش به بر داشت
روحش مسافر بود اما جسم پاکش
فکر نفس های جگر گوشه به سر داشت
مادر فدا شد تا بماند شیرخواره
آن شب خدا انگار تقدیری دگر داشت...
دختر شینا...برچسب : نویسنده : bigheid بازدید : 151