در خاطرات تلخ و شیرین نگاهم
می بینمت ای منزلت آرامگاهم
در گوشه ای از این اتاق سرد و خالی
هرلحظه سوی آسمان رفته ست آهم
یاد تو و این خانه و شبهای بی تو
امشب به یاد آن روزها محو ماهم
یادش به خیر آن لحظه های با تو بودن
حالا به سوی کوی تنهاییست راهم
در زیر باران رد شدیم و عصر پاییز
در حلقه چشمان تو زل زد نگاهم
رفتیم و رفتیم و میان برگ ریزان
گفتی و گفتم از تو و از عشق با هم
رفتی و یادت در دلم غوغاست امروز
دست خدا همراه تو پشت و پناهم....
برچسب : نویسنده : bigheid بازدید : 160